آسمان رویایی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان


امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 91
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 98
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 3164
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

 از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

 از اصل خودش دور شد و بالا رفت

این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

 بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

 من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

نويسنده: saeedm تاريخ: جمعه 15 شهريور 1392برچسب:زیباترین شعرهای عاشقانه,شعر,عاشق,دل,راز,تنهایی,درد دل, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟

نويسنده: saeedm تاريخ: جمعه 15 شهريور 1392برچسب:زیباترین شعرهای عاشقانه,شعر,عاشق,دل,راز,تنهایی,درد دل, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تنهایی

 

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

 

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

 

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

 

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

 

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

 

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

 

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

 

نويسنده: saeedm تاريخ: جمعه 26 آبان 1390برچسب:شعر,اشعار ,عاشقانه ,تنهایی,بی کسی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جاده تنهایی

 

حالا دیگه تو غربتش ستاره سر نمی‌زنه

تو لحظه‌های بی‌کسیش پرنده پر نمی‌زنه

با کوله بار خستگی ، تو جاده‌های خاطره

مسافر خسته من ، یه عمره که مسافره

نويسنده: saeedm تاريخ: جمعه 20 آبان 1390برچسب:شعر,اشعار ,عاشقانه ,تنهایی,بی کسی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آموخته ام

 

چیزایی که من یاد گرفتم ...

آموخته ام که سکوت تنها درسیه که ما نمی تونیم یاد

بگیریم . آموخته ام که به خودم احترام بذارم .

آموخته ام که این ترس از مشکلات

است که انسان را می کشد نه خود آن .

آموخته ام که حفظ کردن دشوار تر از پیدا کردنه .

آموخته ام که آزاد باشم . آموخته ام که نگذارم عصبانیت بر من چیره شود .

آموخته ام که نمی توان یک باره همه چیز را تغییر داد .

آموخته ام که خونسرد باقی بمانم .

آموخته ام که یک طرفه به قاضی نروم .

آموخته ام که آرامش یه نعمت خیلی بزرگه اگر قدر اون را بدونیم .

آموخته ام که بهترین کلاس درس دنیا زیر پای پیر ترین فرد دنیا است .

آموخته ام که پول شخصیت نمیاره .

آموخته ام که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک نیستم دعا کنم

آموخته ام که مهربان بودن خیلی مهمتر از درست بودنه .

آموخته ام که گاهی تمام چیز هایی که یک شخص می خواهد فقط

در دستی است برای گرفتن دست او و قلبی واسه فهمیدنش .

آموخته ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چه چیز

باعث شد که من به این بیندیشم که می تونم همه چیز را دریک روز به دست بیارم."

 

نويسنده: saeedm تاريخ: جمعه 20 آبان 1390برچسب:شعر,اشعار ,عاشقانه ,تنهایی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دلت با من نیست

 

حال و روز خوشی ندارم ، این روزها حس خوبی ندارم
قلبم از احساسم شاکیست ، جان خودت بی خیال ،حوصله حرفهایت را ندارم
حرفی نزن که بدجور دلم از تو گرفته ، دیگر بس است هر چه تا به حال اشک از چشمانم ریخته
شاید تو لایق اشکهایم نیستی ، چشمانم از اشکهایم شاکیست ، تو برایم مثل قبل نیستی
آن عطر مهر و محبتهایت که فضای قلبم عاشقانه میکرد را دیگر حس نمیکنم ، وقتی دستهایم را میگیری آن گرمای همیشگی را احساس نمیکنم
نگو احساست به من همچو گذشته است که باور نمیکنم، نگو دوستم داری که درک نمیکنم
حال و روز خوشی ندارم ، سر به سر دلم نگذار که طاقت بی محبتی هایت را ندارم
قلبم از احساست دلخور است ، دلم گرفته و ابراز محبتهای آن قلب به ظاهر عاشقت بیهوده است
بهانه هایت تکراریست ، دیگر قلب شکسته ام ساده و دیوانه نیست ، گرچه هنوز هم خیلی دوستت دارم اما دیگر جای تو در کنارم خالی نیست
جای تو را غم آمده و پر کرده ، احساسم به عشقت شک کرده ، بودنت مرا آزار میدهد ، حرفهایت اشکم را در می آورد ،نیا در بستر عشق ، نیا که بیمارم ، طبیبی نیست و من به درد نبودنت دچارم
اینکه هستی اما تنها مال من نیستی ، اینکه در کنارمی اما به عشق نفسهایم با من همنفس نیستی ، اینکه اینجایی و دلت با من نیست !
به درد نبودنت دچارم ….
اگر باشی عذاب میکشم ، اگر نباشی تمام دردهای این دنیا را میکشم ، وای که هم بودنت ، هم نبودنت مرا عذاب میدهد ، فکری به حالم کن که عشقت دارد کار دستم میدهد
حال و روز خوشی ندارم ، جان خودت بی خیال که دیگر حوصله بهانه هایت را ندارم

 

نويسنده: saeedm تاريخ: سه شنبه 24 شهريور 1390برچسب:عشق,عاشقانه,عاشقان,دل,تنها,تنهایی,بهونه,قلب, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام به دوستان عزیز این وبلاگ، وبلاگ دوران تنهایی منه شاید زیاد باسه شما جالب نباشه ولی من دوسش دارم . مطالب جذاب از نظر خودمو اینجا میزارم. امیدوارم شما دوست عزیز هم از وبلاگ من لذت ببرید. نظر یادتون نره.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sky-dream.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com